
راضیه مقیسه
نقش برنامه ریزی محله مبنا جهت دستیابی به توسعه پایدار محله ای (محله سیروس منطقه ۱۲ تهران)
- دانشجو
- راضیه مقیسه
- استاد راهنما
- غلامرضا لطیفی
- استاد مشاور
- علی خاکساری رفسنجانی
- استاد داور
- محمد امیرپناهی
- مقطع تحصیلی
- کارشناسی ارشد
- تاریخ دفاع
- ۳۰ بهمن ۱۴۰۱
- ساعت دفاع
- چکیده
-
محله های شهری به عنوان محور کلیدی جهت تقویت روابط میان دولت و شهروندان و همچنین ترویج مشارکت بیشتر در برنامه ریزی و تصمیم گیری ها جهت دستیابی به رشد پایدار تلقی میشوند. محله گرایی یا برنامه ریزی محله محبنا مفهوم جدیدی نیست و در واقع به معنای تصمیمگیری ساکنین محله به عنوان عاملان اصلی درباره آینده مکان هایی است که در آن سکونت و کار می کند، تعریف میشود و تنشی بین تلاش شهروندان برای کنترل بیشتر بر مکان هایی که در آن زیست می کنند و تلاش های دولت جهت دستیابی به اشکال جدید مشارکت است. بنابراین با بکارگیری برنامه ریزی محله مبنا و سپردن اداره امور محلات به ساکنین و بومی های محله جهت حل مشکلات محله خود، موجب شکل گیری احساس قدرت در ساکنین می شود و مسئولیت پذیری اجتماعی آنها را در قبال انجام امور محله افزایش می دهد و بسیاری از معضلات محله توسط خود ساکنین محله قابل حل شدنی است. بنابراین تحقیق حاضر با هدف دستیابی به توسعه پایدار محله ای از طریق به کارگیری برنامه ریزی محل مبنا صورت گرفت.
روش تحقیق به لحاظ هدف کاربردی و از طریق روش ترکیبی یا آمیخته، تحلیل نقش برنامه ریزی محله مبنا جهت دستیابی به توسعه پایدار محله ای انجام شد. به همین منظور در گام نخست از طریق مبانی نظری و بررسی تجارب جهانی مرتبط با موضوع تبیین شاخص ها و مولفه های رویکرد برنامه ریزی محله مبنا به عنوان متغیر مستقل و توسعه پایدار محله به عنوان متغیر وابسته صورت گرفت. در مرحله بع جهت استفاده از شاخص ها، هر یک از آنها به شاخص های خاص با توجه به شرایط و بستر بافت محله تبدیل شد و با استفاده از مشاهده و پرسشنامه برای ساکنین محله مورد سنجش قرار گرفت. در بخش کیفی کار جهت دستیابی به موانع برنامه ریزی محله مبنا از طریق داده پردازی (مصاحبه عمیق و نیمه ساختار یافته، مشاهده و اسناد)، تفسیر و سازمان دادن به داده ها (کد گذاری) و ارائه گزارش های کتبی و شفاهی به پدیده اصلی دست یافت. روش تحلیل اطلاعات در بخش کمی از طریق و Amos، تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی، تحلیل رگرسیون چندگانه و تحلیل مسیر صورت گرفت و از طریق نرم افزار MaxQda، با بکارگیری روش گرندد تئوری یا بستر زاد کدگذاری باز، محوری و گزینش جهت دستیابی به موانع محله محوری صورت گرفت. تحقیق از نوع مورد کاوی است و جامعه مورد مطالعه محله سیروس منطقه ?? تهران است. روش نمونه گیری در بخش کمی از طریق نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده با تقسیم محله به ? سوپر بلوک و تخصیص و توزیع مساوی پرسشنامهها بین تمام بلوک ها و حجم نمونه از طریق نمونهگیری نیمن، ??? نفر برآورد شد و ?? پرسشنامه برای هر سوپر بلوک توزیع شد. در بخش کیفی روش نمونهگیری هدفمند و از میان مسئولین و ساکنین محله و حجم نمونه اهمیت ندارد و زمانی که به اشباع نظری رسید متوقف شد. نتایج تحقیق نشان می دهد که مولفه های برنامه ریزی محلت مبنا بر میزان واریانس مولفه های توسعه پایدار محله ای تاثیر گذار است و میتوان از طریق بهبود مولفه های برنامه ریزی محله به توسعه پایدار محله ای رسید و بسیاری از مشکلات محله را حل کرد. به عنوان مثال نتایج تحقیق نشان داد که بهزیستی و سلامت محله به عنوان یک عامل توسعه محلهای، ??.? درصد واریانس آن از طریق اعتماد نهادی، تصور از هزینه های مشارکت، احساس بی قدرتی و تمایل مسئولین به مشارکت شهروندان به دست می آید. در بخش کیفی پدیده حاصل از نظریه گرندد تئوری جهت دستیابی به موانع محله محوری، دگردیسی هویت بافت مرکزی و تاریخی محله از سکونت به فعالیت و عاملان اصلی و زمینه ای که باعث شکل گیری پدیده شده است تصمیمات دولت، شهرداری و شورای شهر به عنوان بازیگران اصلی جهت تبدیل فضای سکونت به یک فضای تجاری و رانتی تلقی شده است. نتایج چنین اقداماتی سبب به حاشیه رانده شدن ساکنین محله به عنوان عناصر کلیدی محله و در نظر نگرفتن حق مالکیت آنها شده است و در نتیجه باعث شکل گیری احساس بی قدرتی و دلزدگی در شهروندان می شود.
- Abstract
-
The research method was applied in terms of the objective and through the combined or mixed method, the analysis of the role of neighborhood based planning was done to achieve the sustainable development of the neighborhood.For this purpose, in the first step, through the theoretical foundations and the examination of global experiences related to the topic, the indicators and components of the neighborhood based planning approach were explained as an independent variable and sustainable neighborhood development as a dependent variable. In the next step, in order to use the indicators, each of them was converted into special indicators according to the conditions and context of the neighborhood and was measured by using observation and questionnaire for the residents of the neighborhood. In the qualitative part, data processing (in-depth and semi-structured interview, observation and documents), interpretation and organization of data (coding) and presentation of written and oral reports were used in order to examine the obstacles to the planning of the base neighborhood.