دکتر ملکی: ضرورت تدارک دلسوزان کشور برای تشکیل نهضتی برای هماندیشی در خصوص نقشه راه فعالیتهای علمی
40 سال از روزهای پرتلاطم انقلاب اسلامی میگذرد و نهال علم ایران که در آن روزگار شاخهای نحیف بود حالا دیگر به درختی تناور بدل شده است کهبرگهای زرین آن در جهان علم و دانش میدرخشند. امروز کارنامه 40 ساله علم و فناوری ایران بسیار پربار است و نشان از رشد بیوقفهای دارد که در بیشتر عرصهها حتی باوجود نوظهور بودن سعی دارد قلههای بلندتری را فتح نماید.
40 سال از روزهایی که دانشگاهها یکی از پایههای اصلی حضور دانشجویان پرشور انقلابی بودند میگذرد و در این سالها بسیاری از استادان و دانشجویان پرشور این بار در سنگر علم و دانش با تلاشی بیوقفه، مرزهایی را که دیگران تصور میکردند تنها در انحصار آنهاست، درنوردیدند. حوزههای علمی، آموزشی، پژوهشی، تولید علم، برتری در فناوریهای جدید و رشد ایران در فناوری و نوآوری بخشی از حوزههایی هستند که در این سالها باهمت استادان و دانشجویان به دستاوردهای غیرقابلانکاری منجر شده است. به بهانه چهلسالگی پیروزی انقلاب اسلامی با چند عضو هیئتعلمی دانشگاه علامه طباطبائی بهعنوان دانشگاهی تخصصی در حوزه علوم انسانی است به گفتگو در خصوص دستاوردهای انقلاب اسلامی پرداختیم. این گفتگوها در خصوص آسیبهای حوزه علمی و فرهنگی و ارائه راهحلهایی برای جبران این آسیبها، سهم دانشگاه علامه طباطبائی در این دستاوردها و نیز در خصوص بایدها و راهبردهای آموزش عالی نقش دانشگاه علامه طباطبائی است. در طی ایام دهه فجر پیروزی انقلاب این گفتگوها منتشر خواهد شد.
دکتر حسن ملکی عضو هیئتعلمی گروه آموزشی مدیریت و برنامهریزی در مرتبه استادی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبائی است و در طی مدت حضور خود در دانشگاه مسئولیتهای مختلف اجرایی همچون مدیر گروه آموزشی، ریاست دانشکده، معاونتهای پژوهشی، فرهنگی و اجتماعی دانشگاه را بر عهده داشتهاند.
جناب آقای دکتر ملکی دستاوردهای علمی و فرهنگی کشور در چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی ازنظر جنابعالی چیست؟
اثر مهم و بنیادین انقلاب اسلامی ایران پاره کردن و گسستن زنجیرهای اسارت و رفع و دفع موانع پیشرفت و کمال از پیش روی ملت مسلمان ایران بود. حریت و آزادگی را باید مهمترین دستاورد این نهضت عظیم بهحساب آورد که در همه عرصهها ازجمله عرصه علم و فرهنگ بروز و ظهور داشت. وابستگی همه جانبه نظام طاغوت نه مجوزی برای برنامهریزی توسعه علمی و فرهنگی داشت و نه امکان و توان رشد علمی فراهم بود. اصولاً وابستگی به بیگانه باعث شده بود که افکار و اندیشههای جوانان بهدرستی کار نکند و زمینه برای نوآوری و ابتکار به وجود نیاید. بر این اساس حریت و آزاداندیشی را مهمترین دستاورد علمی و فرهنگی باید محسوب نمود.
به وجود آمدن امکانات و فرصتهای پژوهش و تحقیق در کشور و ایجاد پژوهشگاههای مختلف و مراکز تحقیقاتی متعدد در بخشهای مختلف کشور را باید بهعنوان یک دستاورد مهم تلقی کرد. بیتردید گسترش کارهای مطالعاتی بود که امکان رشد علمی در بخشهای مختلف اعم از هستهای و غیرهستهای در کشور فراهم نمود و باعث اقتدار و توان کشور شد. اگر جمهوری اسلامی ایران باقدرت و اعتماد به نفس ملی بسیار بالا در مقابل خصم زبون و بیرحم مقاومت میکند و درس مقاومت به سایر مظلومان جهان نیز میدهد، از برکات همین قدرت است. این قدرت قبل از هر چیز، قدرت علمی و فرهنگی است. پیشرفتهای علمی، اعتمادبهنفس ملی به وجود آورد و اعتماد به نفس هم به تواناییهای سیاسی و نظامی افزود. علم، فرهنگ میسازد و فرهنگ نیز علم تولید میکند و این دو با یکدیگر، «شخصیت ملی» را شکل میدهند.
ازدیاد و تکثیر دانشگاهها، دانشکدهها، رشتههای گوناگون و تربیت دانشجو در دورههای تحصیلی کارشناسی و تحصیلات تکمیلی و ارتباط آنها با بدنه مدیریتی کشور را نیز باید دستاورد دیگری محسوب کرد. در حوزه علوم انسانی و سایر حوزهها، تکثیر امکانات و فرصتهای تربیت نیروی انسانی شکل گرفت و بدین ترتیب نیروهای موردنیاز کشور را به مقدار زیادی تربیت نمود. از سرتاسر کشور مخصوصاً از مناطق محروم کشور، طالبان علمآموزی امکان ورود به مراکز آموزش عالی را به دست آوردند و با کسب علم و دانش و دستیابی به قابلیتهای نسبی به مناطق خود بازگشتند و اکنون هم این روند ادامه دارد. این حقیقتی است که در کلاسهای درس آنها را مشاهده میکنیم و ثمرات علمی و آموزشی این نیروهای مستقر در مراکز آموزشی انسانهای مختلف را بهطور مستقیم و غیرمستقیم دریافت مینماییم. انقلاب اسلامی ایران زمینه و شرایط پیشرفت را فراهم نمود ولی انقلابیون و مسئولان دلسوز باید شایستگی غرس نهالهای علمی را داشته باشند و پس از کاشتن از رشد آنها نیز مراقبت نمایند.
نشر و تولید دانش در حوزههای مختلف پس از انقلاب اسلامی ایران بهطور چشمگیری افزایشیافته است. رشد کمی و کیفی کتب، مقالات، طرحها و ایدههای گوناگون و گاهی اعلام آن از سوی مراکز بینالمللی و تأثیر نشر آنها در افکار و اذهان دانشجویان و پژوهشگران حقیقی غیرقابلانکار است. نوعاً دانشجویان دورههای دکتری رشته مختلف در حوزه علوم انسانی در دهه 60 با فقر منابع علمی مواجه بودند ولی اکنون در هر رشتهای بهطور مداوم تولید دانش میشود و یا حداقل ترویج و نشر پیدا میکند. این موفقیت و رویداد مبارک برای آن است که موانع اندیشیدن از بین رفته و انگیزه برای فعالیتهای علمی و تحقیقاتی رشد کرده است. موفقیتها و کسب رتبههای علمی دانشجویان و دانش آموزان در عرصههای رقابتی جهان را نیز نمیتوان نادیده گرفت. المپیادهای دانشآموزی و دانشجویی که درزمینههای مختلف علمی در سطح جهانی برگزار میشود، افتخارآمیز است و بهخصوص با کسب امتیازهای بالاتر و برتر همراه است. بدیهی است که این توفیقات بهمثابه درختی هستند که در زمین حاصلخیز و بااستعداد داخلی و باتدبیر اساتید مختلف پرورش پیداکردهاند. همینها هستند که در آینده نهچندان دور به صاحبنظران تأثیرگذار و یا به مدیران موفق تبدیل خواهند شد. حفظ و صیانت از استعدادها و نیروهای جوان نیز یکی از علائم کارآمدی یک نظام است و باید برای نگه داشت و پرورش افراد موفق و صاحب ایده برنامهریزی کرد و در عمل نشان داد.
انقلاب اسلامی ایران در ابعاد سهگانه: «تربیت»، «حفظ» و «تقویت» استعدادهای علمی شایستگی دارد. این شایستگی باید در عمل دیده شود. انقلاب اسلامی ایران زمینه و شرایط پیشرفت را فراهم نمود ولی انقلابیون و مسئولان دلسوز باید شایستگی غرس نهالهای علمی را داشته باشند و پس از کاشتن از رشد آنها نیز مراقبت نمایند.
این دستورها با چه آسیبهایی همراه بوده و برای جبران این آسیبها چه باید کرد؟
پیشرفتهای علمی و فرهنگی پس از انقلاب اسلامی ایران با آسیبهایی مواجه است که در کارهای انسان ساخته تا حدودی امر طبیعی است ولی آسیبها را ندیدن و به آنها بیتوجه بودن و برای رفع آنها چارهای نیندیشیدن غیرطبیعی و خسران آفرین است. آسیبها در ابتدا کم رمق هستند ولی اهمال برخی مسئولان آنها را «قهرمان» میکند و گاهی نیز نمیتوان با آسیبها درافتاد. ازجمله آسیبهای عرصه علم و فرهنگ، نگرش تقلیدی و ترجمهای است که هنوز هم سلطه خود را بر فکر و اندیشه تعدادی از فعالان علمی و پژوهشی مستقر نگهداشته است. هنوز هم بعضیها به مقالات و کتابهای نویسندگان و صاحبنظران غربی بهعنوان شاه کلید مینگرند و به قابلیتهای داخل کشور و مهمتر از همه به استعدادهای پنهان خودشان نیز توجه ندارند. خیال میکنند سرچشمههای علم در آنسوی عالم است و باید بر سر نهری بنشینیم که جاری است و سهم خود را برداریم. این تفکر باکمال تأسف به برخی از دانشجویان دورههای تحصیلات تکمیلی نیز نفوذ کرده است. حتی در طرحهای تحقیق مربوط به مسائل داخلی و بومی نیز اغلب به منابع لاتین استناد میکنند. بیتردید استفاده از منابع و مأخذ خارجی لازم و ضروری است ولی نگاه تقلیدی به آنها داشتن و شفای دردهای خود را در نسخههای خارجی جستن قطعاً ناشایست است. محدودنگری در علم و توقف در رویکرد تجربه گرایانه صِرف در معرفتشناسی آسیب دیگری است که در پیشرفتهای علمی با رویکرد وسیع قرآنی دستانداز به وجود میآورد.
تردیدی در آن نیست که تجربه و آزمایش مورد تائید معرفتشناسی وسیع نگر قرآنی است ولی معرفت را در تجربه متوقف کردن و جز شاقول تجربه به منبع دیگری در تولید دانش اعتبار قائل نشدن مذموم است. هرچند نگرش صرفاً تجربی در غرب به دلیل ضعفهای اساسی به مقدار زیادی افول کرده و فلاسفه علم، اعترافات دیگری کردهاند ولی هنوز در کشور ما که در فضای انقلاب اسلامی ایران تنفس میکنند دلبسته روش صرفاً تجربی هستند. حتی در بهرهگیری از منابع دینی نیز که اتقان و استحکام آنها به دلیل اتصال به وحی محرز است شرط فرضیهسازی و آزمون فرضیه را طرح مینمایند.
انجام کارهای موازی در فعالیتهای علمی و نبودن یک رویکرد مقبول در عرصه علم آسیب دیگر است. از یک جهت خیلی خوب است که به طور خود جوش و با نگرشهای مختلف در مراکز علمی کشور، کارهای علمی صورت گیرد ولی توقف در «کثرت» و گاهی «رقابت» مخلّ مورد تائید عقل نیست. عقل پذیرای «سُبُل» ولی حامی «صراط» است. صراط تحولات علمی در کشور جمهوری اسلامی ایران هنوز مبهم است. راههای متفاوت و پراکنده فراوان است ولی راه اصلی تحول گم است. مقابله با آسیبها اقداماتی باید انجام پذیرد که به این شرح است.
1-همه دلسوزان و صاحبنظران کشور، مخصوصاً آنانی که به تولید علم بهعنوان تنها راه نزدیک شدن به تمدن اسلامی-ایرانی معتقد هستند نهضتی برای هماندیشی تدارک ببینند و به طور اساسی در خصوص نقشه راه کلان فعالیتهای علمی هماندیشی کنند. پرسش اساسی این است که بروز و ظهور نگرش توحیدی در فعالیتهای علمی کجاست؟ آیا عرصه علم بهطور ذاتی عرصه کثرت است؟ تردیدی نیست که صاحبنظران باید آزاد باشند و خاصیت آزادی هم تکثر است ولی «علم» با وحدت هیچ میانه ندارد؟ آیا نباید اندیشمندان و متفکران خود را تحت خیمه توحید قرار دهند و کثرت ها را به وحدت تبدیل نمایند.
2-حقیقتاً احتیاج داریم جایگاه حقیقی «بومیسازی» و «بینالمللی سازی» و مناسبات آنها در فعالیتهای علمی و فرهنگی بازنگری و بازاندیشی شود. شکی در آن نیست که ما در یک شبکه وسیعی به نام جهان زیست میکنیم ولی در یک شبکه محدودتری به نام «بوم» زندگی میکنیم. حیات ما وابسته به ظرفیتها و قابلیتهای درونزاست اما به بیرون نیز محتاجیم. حقیقتاً در رویکرد تمدنی نیازمند هندسه دقیقتری از جایگاه نگرش «درونزا» و «برونزا» را هستیم. باید در فعالیتهای علمی و فرهنگی نقشه راه بر اساس شرایط داخلی و ضرورتهای فلسفی و فرهنگی خودمان طراحی کنیم ولی در تحقق عینی این نقشه راه به تجارب و تعاطی با سایر کشورها احتیاج داریم.
3-فرهنگ نقد و ارزیابی تولیدات علمی را ترویج کنیم. در این راه باید هزینههای روانی، اجتماعی و گاهی آبرویی را بپردازیم. تا زمانی که نقد عالمانه به یک روال عادی تبدیل نشود و حساب «تأثرات عاطفی» با «تأملات علمی» تفکیک نگردد، به جایی نخواهیم رسید. ادب را به ادب علمی هم تسری دهیم و بپذیریم که با ابزار تفکر یک متن علمی را نقد کردن جلوهای از ادب است و چنین فردی را باید «اندیشمند مودب» نامید و به او احترام گذاشت.
4-صرفنظر از ترویج فرهنگ نقد، به اندیشمندان و صاحبنظران داخلی ارج بنهیم و قدرشناسی کنیم. مخصوصاً این قدرشناسیها با حضور دانشجویان صورت گیرد و آنها متوجه این حقیقت بشوند که عالم، عَلَم مجاهدتهای فراوان و پذیرش سختیهای متعدد به دست دارد ولی نامرئی است. شایسته است جامعه علمی با قدرشناسی خود به نیازهای انسانی و اجتماعی استادان پاسخگویند و به «بهجت دانایی» جامعه بیفزایند.
دانشگاه علامه طباطبائی (ره) چه سهمی در این دستاوردها داشته است و چه نقشی برای آن دانشگاه قائل هستند؟
دانشگاه علامه طباطبائی (ره) بهعنوان بزرگترین دانشگاه علوم انسانی کشور نقش مؤثری در تحولات علمی و فرهنگی ایفا نموده است و ظرفیت بسیار بالایی جهت ایفای نقش مؤثرتر با خود دارد. فضای آزاداندیشی و نظریهپردازی که در نظریه پردازی های اخیر در این دانشگاه گشوده شده است، زمینه بسیار خوبی برای ورود به تولیدات علمی فراهم نموده است. علاوه بر پیشرفتهایی که در فعالیتهای پژوهشی، انتشار کتب و مقالات و فعالیتهای بینالمللی مشاهده میکنیم بیتردید آثار و نتایج فضای آزاداندیشی در نظریه پردازی ها بعد فعلیت خواهد یافت. اساتیدی که در این دانشگاه حضور دارند و به کارهای علمی و پژوهشی اشتغال دارند از توانایی بسیار بالایی برخوردار هستند که در صورت استفاده بهینه از آنها پیشرفتهای علمی افزونتری تحقق خواهد یافت. شایستگیهای علمی و مدیریتی دانشگاه علامه طباطبائی (ره) باعث شده رویدادهای قابلتوجه و مهمی رقم خورد. ازجمله اینکه قطب علمی بومیسازی برنامه درسی در این دانشگاه تشکیل شد، پژوهشکده تحول علوم انسانی در این دانشگاه شکل گرفت و به خاطر موقعیت و نقش مؤثر علمی آن در عرصه علوم انسانی در سالهای اخیر جزء چند دانشگاه برتر شناخته شد. البته قابلیتهای ذاتی این دانشگاه خیلی بالاست که امید است در سالهای پیشرو راه تعالی را بیش از پیش بپیماید.
جناب عالی آموزش عالی در ایران را چگونه پیش بینی میکنید؟ اهداف و راهبردها در حوزه آموزش عالی چه باید باشد؟
بهعنوان یک عضو هیئت علمی و با احترام و حس قدردانی به همه مسئولان محترمی که در این وزارتخانه زحمت میکشند، آینده روشن و قابل تبیین برای آموزش عالی کشور نمیتوانم تصور کنم. دلیل این ابهام، ابهام در برنامهها و راهبردهای پیشرفت آموزش عالی در کشور است. از این که هر وزیر محترمی که عهده دار اداره آموزش عالی کشور شده وقت و انرژی زیادی صرف کرد و از این جهت قابل احترام برای همه است، تردیدی نیست ولی چرا در فضای مهآلود؟ چه چیزی مانع است که هنوز پس از 40 سال پس از انقلاب اسلامی ایران آموزش عالی ما فلسفه ندارد؟ آیا تصور این است که محتاج آموزش عالی نیستیم؟ آیا دانشگاهها و به طور کلی آموزش عالی سایر کشورها نیز این طور هستند؟ خیلی بعید است که بی فلسفه باشند. چون اگر بی فلسفه بودند این همه رشد نمیکردند. رشد از رشید بودن برمیخیزد و رشید واقعی هم کسی است که سرگردان نیست. آموزش عالی ما به دلیل نداشتن فلسفه شفاف دچار پراکنده کاری است. دچار این است که به طور موردی تصمیماتی اتخاذ کند و مدتی وقت و انرژی صرف آن شود و سپس به خاطر نقطه تلاقی با تصمیم دیگری، گسسته شود. در فلسفه آموزش عالی است که معلوم میشود آموزش عالی جمهوری اسلامی ایران با مجموعه بایدها و نبایدهای خود و با در نظر گرفتن ملاحظات جهانی در کجا قرار دارد. ما با کدام رویکرد اصلی آموزش عالی را باید اداره کنیم. هنوز شفاف و روشن نیست. موضوع دیگر، وضع مغفول اسناد بالادستی است که عنایتی به آنها نمیشود. شاید اگر به اسنادی همچون نقشه جامع علمی کشور، سند دانشگاه اسلامی و سایر مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی توجه میشد و از دلالتهای آنها در برنامهریزی مختلف استفاده میشد به تدریج فلسفه آموزش عالی شکل میگرفت.
راهبرد سوم که در شرایط کنونی کشور باید لحاظ شود و بهطور جدی تعقیب گردد؛ تعیین نقش و سهم مرکز برنامه ریزی درسی وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری و دانشگاههای کشور در برنامهریزیهاست. این نقش فعلاً مبهم است. قاعدتاً باید در هر دو عرصه برنامهریزی آموزشی و برنامهریزی درسی معلوم شود که دانشگاهها تا چه حدودی میتوانند در تدوین، تغییر و یا اصلاح برنامهها دخالت کنند؟ وزارتخانه چه نقش دارد؟ هرچند این راهبرد نیز در پرتو فلسفه آموزش عالی مفهوم پیدا میکند ولی جداگانه نیز میتوان به آن پرداخت و الگوی مناسبی را طراحی کرد.
نظر شما :