در نشست «روان‌شناسی دین و روان‌شناسی مرسوم» عنوان شد؛

ایجاد انگیزه، امید و تحول آفرینی، با کمک روان‌شناسی دین امکان‌پذیر است

۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ | ۲۰:۴۸ کد : ۲۵۶۳۲ خبر روز
تعداد بازدید:۹۰۴
روان‌شناسی دین باید به ما پاسخ دهد که انسان در جهان جدید چگونه در اضطراب مرگ و احساس تنهایی قرار نگیرد. همچنین انسان چگونه انگیزه و امید پیدا کند و درعین حال تحول آفرین باشد.
ایجاد انگیزه، امید و تحول آفرینی، با کمک روان‌شناسی دین امکان‌پذیر است

به گزارش روابط عمومی، در حاشیۀ سی و پنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، «نشست تخصصی روان‌شناسی دین و روان‌شناسی مرسوم با نگاه تحول علوم انسانی» از سلسه نشست‌های سرای ناشران دانشگاهی، با حضور دکتر کامران شیوندی و دکتر ابوالقاسم فاتحی دهاقانی،‌اعضای هیئت علمی دانشگاه علامه‌طباطبائی به کوشش سازمان مطالعه و تدوین کتب دانشگاهی در علوم اسلامی و انسانی (سمت) در سرای علمی و فرهنگی ناشران کتاب دانشگاهی برگزار شد.
در ابتدای نشست، دکتر شیوندی، درخصوص پیدایش روان‌شناسی دین گفت: پرداختن به این موضوع در کشور ما وقفه‌ای چهل ساله دارد. روان‌شناسی دین در غرب از ۱۹۵۰ با ویلیام جیمز بنیان گذاشته شد. جیمز در عین آنکه پدر روان‌شناسی بود، پدر علم روان‌شناسی دین نیز بود. اهمیت این رشته به اندازه‌ای است که با ۱۶ رشتۀ دانشگاهی پیوند تنگانگی دارد و هم‌اکنون در آمریکا، ذیل این دانش، کارهای بزرگی انجام می‌شود.
وی ادامه داد: در کنار روان‌شناسی دین، دانش روان‌شناسی مرسوم هم داریم. به آن روان‌شناسی مرسوم می‌گوییم چون روش تجزیه و تحلیل و روش پژوهش آن خاص موضوعات خودش بود. روان‌شناسی دین، مفاهیم انتزاعی و پیچیده‌ای مانند خواب، رویا، مرگ و وجود انسان طرح می‌شوند و رنگ و معنای متفاوتی می‌گیرند. روان‌کاوها تا قبل از روان‌شناسان وجودی، در رابطه با وجود و هستی انسان و مرگ چندان بحثی نمی‌کردند و درباره مرگ یک تابوی بزرگ ساخته بودند. آنان می‌گفتند که شخصیت سالم شخصیتی است که راجع به مرگ فکر و کار نکند. به‌تدریج، با ظهور روان‌شناسی دین، عرصه برای بررسی این مفاهیم باز می‌شود. این تابو به‌اندازه‌ای بزرگ بود که در نهایت بعد از جنگ جهانی دوم، با بیش از شصت میلیون کشته، روزنامه‌ها تیتر زدند که «آیا وقت فکر کردن به مرگ نرسیده است؟» و به تدریج زمینه برای ظهور روان‌شناسی دین مهیا شد.

 روان‌شناسی دین باید به ما پاسخ دهد که انسان چگونه در جهان جدید احساس تنهایی نکند
این استاد روان‌شناس در توضیح و تبیین روان‌شناسی دین بیان کرد: در تعریف علم می‌گویند که علم باید قابلیت تبیین، توصیف و پیش‌بینی داشته باشد. در روان‌شناسی دین یکی از سوالات این است که نه تنها توصیف و پیش‌بینی که آیا این علم توانایی پیش‌گویی دارد. در روان‌شناسی دین، روش پژوهش هم بسیار دشوار است. در جهان از روش‌های تحقیقی کمی به سمت روش‌های کیفی حرکت کرده‌اند و سویۀ غالب در روان‌شناسی، روش‌های کیفی است.
وی افزود: روان‌شناسی دین باید به ما پاسخ دهد که چطور انسان در جهان جدید احساس تنهایی نکند و در اضطراب مرگ و احساس تنهایی قرار نگیرد؛ همین احساس تنهایی‌ای که امروزه بین نوجوانان و نسل جدید بسیار زیاد است. روان‌شناسی دین باید نشان دهد که انسان چگونه انگیزه و امید پیدا کند و درعین حال تحول بیافریند. با وجود تمام اهمیتی که روان‌شناسی دین دارد و در غرب هم از جمله مهم‌ترین رشته‌های دانشگاهی است، در کشور ما چندان به این رشته بها داده نمی‌شود.

برای پیشرفت در تحول علوم انسانی، باید سرعت تولید و تحول علم ما از سرعت تغییرات نسلی پیشی بگیرد
در ادامۀ این نشست، دکتر فاتحی دهاقانی نیز به تشریح ایدۀ خود در رابطه با تحول در علوم انسانی پرداخت و گفت: از منظرهای مختلف به علوم انسانی نگاه کرده‌اند اما واژۀ علوم انسانی، واژه‌ای جدید و مربوط به مدرنیته است. علوم انسانی به انسان و ساحت‌های وجودی انسان می‌پردازد. واژۀ علوم انسانی و حوزه‌های آن مربوط به دوره جدید است و منظور از دورۀ جدید، تحولاتی است که در غرب بعد از سه انقلاب اتفاق افتاد.
وی ادامه داد: نخستین انقلاب، رنسانس یا انقلاب فرهنگی بود؛ رنسانس اروپا را به دوران جدید وارد کرد. انقلاب بعد از رنسانس، انقلاب فلسفی بود. انقلاب فلسفی، در حقیقت، انقلاب فرهنگی را تئوریزه کرد و برای انسان، خدا، طبیعت و دین، مبانی معرفتی جدید نوشت. انقلاب سوم هم انقلاب صنعتی بود. کارویژۀ انقلاب صنعتی این بود که ابعاد انقلاب فلسفی و فرهنگی را عینیت بخشید. این انقلاب براساس انسان جدید و نیازهایش، دنیای جدید ساخت. علوم انسانی فعلی، ماحصل این سه انقلاب است. 
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه‌طباطبائی گفت: این علوم انسانی نقاط مثبت و منفی به صورت همزمان دارد. به قول آیت‌الله جوادی آملی، «در مواجهه با علوم انسانی غربی، ما نه غرب‌ستیز و نه غرب‌گرا هستیم؛ بلکه غرب‌گزینی می‌کنیم». کاری که فارابی هم کرد همین غرب‌گزینی بود. کاری هم که ما باید در رابطه با تحول علوم انسانی کنیم همین است.
فاتحی دهاقانی در پایان گفت: هربار که موضوع تحول در علوم انسانی مطرح می‌شود، مخالفت‌هایی انجام می‌گیرد، گویی که ما در تلاش برای دیوار کشیدن دور مرزهای فکری هستیم؛ درحالی که ما نه می‌خواهیم غرب‌ستیز باشیم و نه غرب‌گرا. تحول در علوم انسانی یعنی ما ادبیات و محتوایی برای نیازهای نسل جدید تولید کنیم و الگویی در اختیارش قرار دهیم. برای پیشرفت در این تحول، باید سرعت تولید و تحول علم ما از سرعت تغییرات نسلی پیشی بگیرد. به رغم کارهای خوبی که در رابطه با تحول در علوم انسانی در حوزه‌های علمیه، موسسه پژوهشی امام خمینی و حتی در کارهای ارزندۀ آقای مرتضی فرهادی شده است، بازهم ما عقب هستیم و باید تلاش خود را بیشتر کنیم.

کلید واژه ها: دانشگاه علامه طباطبائی نمایشگاه کتاب کامران شیوندی ابوالقاسم فاتحی روانشناسی دین روانشناسی مرسوم تحول علوم انسانی


نظر شما :