سرپرست دانشگاه بیان کرد:
تحول در علوم انسانی نیازمند سیاستگذاری و برنامهریزی است
به گزارش روابط عمومی، دکتر عبدالله معتمدی، سرپرست دانشگاه علامه طباطبائی در این نشست گفت: ما باید نقشه راهی برای چگونگی تحول در علوم انسانی پیدا کنیم و پیام این نشست اعلام آمادگی دانشگاه علامه طباطبایی برای استفاده از ظرفیت و پتانسیل اساتید است لذا ما به اقتضای اینکه دانشگاه علامه هستیم و در صف قرار داریم به جنبه عملیاتی این موضوع توجه داریم. امیدواریم در یک فرآیند مستمر بتوانیم بستر حاصلخیزی را برای تحول در علوم انسانی ایجاد کنیم.
وی افزود: یک وجه از تحول در علوم انسانی که اسلامی سازی است بدون مشارکت فعالانه حوزههای علمیه محقق نمیشود و به همین جهت از اساتید حوزه برای این نشست دعوت کردیم و امیدواریم مقدمهای برای فعالیتهای مشترک باشد. تحول در علوم انسانی نیازمند سیاستگذاری و برنامهریزی است البته اقداماتی انجام شده اما هنوز گامهایی باقی مانده که باید برداشته شود. در هیچ زمانی به اندازه کنونی این پتانسیل را نداشتیم که تحول در علوم انسانی را رقم بزنیم.
سرپرست دانشگاه علامه طباطبائی تأکید کرد: نقش دانشگاه علامه طباطبایی در پرداختن به تحول در علوم انسانی در راستای موازی کاری با دستگاههای دیگر نیست و دنبال این نیستیم که کارهای دیگران را انجام دهیم بلکه قصد داریم وظایف خود و کارهای بر زمین مانده را انجام دهیم. اصلیترین کاری که دانشگاه علامه طباطبایی در راستای تحول در علوم انسانی دنبال آن است، گفتمان سازی درباره تحول در علوم انسانی است. همچنین دنبال ایجاد شبکههای ملی و بینالمللی از همه اندیشمندان و نهادهایی هستیم که در این زمینه فعالیت کردهاند و انشاءالله اقناع علمی برای همگان ایجاد شود. این نشست مقدمهای برای کارهای بعدی است که بتوانیم در پیش بگیریم. امیدواریم با کمک بدنه انقلابی و متخصصانی که در دانشگاه داریم چنین هدفی را محقق کنیم.
دکتر معتمدی در ادامه گفت: ما برای تحول در علوم انسانی در راستای سیاستگذاری گام برمیداریم و از ظرفیتهای موجود به خوبی استفاده خواهیم کرد. همچنین آمادگی داریم نسبت به چاپ و نشر محتوای مناسب با رویکرد تحول، اقدام و حتی آنها را ترجمه کنیم تا در عرصه بینالمللی نیز مورد استفاده قرار گیرد.
مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها نیز در این نشست اظهار کرد: در جواب این سؤال که چرا دنبال ایدئولوژیک کردن علم هستیم و آیا امکان تلفیق علوم انسانی با اسلام وجود دارد، باید گفت که وقتی به حوزه بررسی وارد میشویم به این نتیجه میرسیم که علم بدون پیوست فکری و ایدئولوژیک حرکت نمیکند. علوم انسانی، هوای تنفسی همه مجموعههای علمی کشور است بنابراین آلودگی این هوا آسیبهای بسیاری برای علوم در پی دارد. تاکنون نظریات زیادی در حوزه علوم انسانی اسلامی بیان شده اما مسئله بسیار جدیتر از انجام اقدامات سطحی است و باید کارهای بیشتری صورت گیرد. رهبر انقلاب نقدهای جدی بر علوم انسانی موجود دارند چراکه این علوم بر اساس مبانی فکری و معرفتی غرب بعد از رنسانس تحول پیدا کرده است. جامعه غربی بعد از تحولات بنیادین در نگاه به کلیسا و اینکه دین را منبع معرفت ندانستند و جامعه علمی اروپا به دین پشت کرد به سمتی رفتند که عملاً مجبور به کشف و استخراج نیازهای مرتبط با علم از مجموعه حس یا عقل شدند.
وی گفت: دین در این عرصه جایگاه خود را از دست میدهد و بشر به خودبسندگی و توجه به دانشهای غیر وحیانی روی میآورد. این دانشها در فضای هر جامعهای قرار بگیرد منجر به نگرانی میشود. در جواب این سؤال که چرا دنبال ایدئولوژیک کردن علم هستیم و آیا امکان تلفیق علوم انسانی با اسلام وجود دارد، باید گفت که وقتی به حوزه بررسی وارد میشویم به این نتیجه میرسیم که علم بدون پیوست فکری و ایدئولوژیک حرکت نمیکند و حتی با بررسی منطق موجود در علوم انسانی و منابعی که به صورت تألیفی یا ترجمهای در علوم انسانی ما وجود دارد به این نتیجه میرسیم که علوم انسانی خارج از پیوستهای فرهنگی و ایدئولوژیک نیستند.
دلایل فقر نظریهپردازی در جوامع غیر غربی
حجت الاسلام والمسلمین رستمی تصریح کرد: سؤال این است که چگونه مجاز هستیم پیشفرضهای ذهنی یک متفکر مارکسیست را بپذیریم و آن را مبنای تحول در علوم انسانی بدانیم اما اگر همین پیشفرض، مبتنی بر اعتقادات متعالی الهی باشد به عنوان پیوست ایدئولوژیک به فضای علمی تحلیل میشود. در فضاهای دانشگاهی شاهد هستیم که نوعی جبر نسبت به توجه به جریانات علمی پدید آمده از سوی غربیها وجود دارد. از سوی دیگر موضوع فقر در نظریهپردازی در علوم انسانی که جوامع شرقی با آن مواجه هستند به این علت است که ملزم به پذیرفتن ایدئولوژیها و علوم پذیرفته شده در جوامع غربی شدهاند.
الان این سؤال مطرح است که اساساً چرا از مدعیان علمِ تهی از ایدئولوژی باید بپذیریم که علم دقیقا همان است که آنها بیان میکنند و غیر از آن را نباید علم بدانیم. ما این باور که علم فقط آن چیزی است که در یک بستر فکری شکل میگیرد را قبول نداریم بلکه معتقد به تکثرِ تفکر هستیم. وظیفه علم، کشف حقیقت و واقعیت است و این کشف حقیقت نباید به یک نوع نگرش خاص محدود شود.
نتایج توجه به احیاگری دین
وی اظهار کرد: نکته مهمی که باید توجه داشته باشیم این است که دین هرگز با تفکر و علم و دانش مخالف نیست بلکه مروج و تشویقگر نسبت به آن است. نوع نگاه انسان با علوم انسانی بدون در نظر گرفتن ایدئولوژی طبیعتاً همانند یک امر فیزیکی یا آزمایشگاهی خواهد بود و امری راهگشا و حلّال مشکلات انسان نیست و امکان تحلیل رخدادهای جدید را نیز نخواهد داشت. در جامعهای که دین را افیون تودهها تلقی کنند طبیعتاً خروجی آن حتی بر سرنوشت انسانها در دهههای مختلف تأثیر میگذارد و اگر هم دین را احیاگر تودهها بدانیم سرنوشت دیگری اتفاق میافتد که در انقلاب اسلامی ایران شاهد آن بودیم.
معتقدم چارهای غیر از حرکت به سمت تحول در علوم انسانی نداریم. آنچه امروزه از دانشگاهها و آموزش عالی ما مطالبه شده همین است و باید به صورت جدی مورد پیگیری قرار گیرد. کارهای ارزشمندی نیز انجام شده و کارهای بر زمین مانده فراوانی هم وجود دارد که همت جدی و مضاعف و پیدا کردن راههای میانبُر را میطلبد.
لزوم نقد شجاعانه سایر مکاتب
مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها بیان کرد: نکته دیگر اینکه ما نباید ابایی از نقد سایر مکاتب داشته باشیم چراکه حوزه دانش، حوزه نقد و اثبات و ابطال نظریههاست و هیچ ادعایی در ذهن دانشمندان مادیگرا نباید امر مسلم و قطعی برای ما تلقی شود بلکه جریان علوم انسانی فاخر در کشور که دانشمندان توانمندی نیز دارد باید به صورت شجاعانه و با داشتن روحیه اجتهادی و مواجهه، نقد جدی نسبت به مکاتب مختلف را در دانشگاهها ترویج کند. نکته دیگر اینکه باید بر منابع محکم و متقن تکیه کنیم چراکه بنیان گذاشتن فرضیههای نااستوار، خطر سقوط بیشتری دارد. نکته دیگری که باید مورد توجه قرار دهیم این است که علیرغم تلاشهای صورت گرفته در حوزه نظریهپردازی باید به سمت سیاستگذاری هم حرکت کنیم یعنی علوم انسانی مبتنی بر تحول باید بتواند نیازهای جامعه را پاسخ دهد و به سمت مسئله محوری حرکت کند. قطعاً این ظرفیت وجود دارد. علوم انسانی غربی جامعه را دچار بحرانهایی کرده لذا دائماً دنبال پیدا کردن راهکارهای جدیدی برای پاسخگویی به مشکلات جامعه انسانی هستند و از انسانِ دور از خدا با تعابیری همانند گمراه یاد میشود بنابراین برای پاسخگویی به سؤالات باید بر علوم انسانی بومی تکیه کنیم.
علوم انسانی باید نیازهای جامعه را پاسخ دهد
وی گفت: این سیر انحطاط و مشکلات اخلاقیِ اجتماعی و فردی در جهان غرب، در کنار دستاوردهای بزرگی که در حل مشکلات مادی داشته امری مسئلهساز شده است. جامعه غرب دچار بحرانهای هویتی، خانوادگی و اجتماعی است و علوم مترقی و فنی در راستای منافع انسانهای منفعتطلب قرار گرفته است. امروزه تجارت بیماری و تجارتِ علمِ آسیب زننده را شاهد هستیم و بدترین سلاحها بر اساس دانشهای تولیدی در مراکز علمی ساخته شده است. امروز نگران توسعه بیماریها برای افزوده شدن بر ثروت ثروتمندان هستیم لذا بدون یک علومِ انسانی که حرکت بخش علم دنیا باشد همواره نگران دستاوردهای بشر هستیم چراکه نمیدانیم این علوم در راستای منافع کدام انسانهای ثروت طلب به کار گرفته میشود. امیدوارم مسئولان در دانشگاه علامه طرح مسائل برای حوزههای مختلف علمی را مد نظر داشته باشند و تلاش کنند که ادبیات نقد و تأسیس دانشهای جدید را شاهد باشیم.
در ادامه دکتر ابراهیم برزگر، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی در این نشست با موضوع شیوههای تحول در علوم انسانی گفت: زمانی گفتمان رایج این بود که تحول در علوم انسانی به معنای غرب ستیزی است اما امروزه تلقی روشنی از علوم انسانی اسلامی و غربی وجود دارد. نکته دیگر اینکه در جمهوری اسلامی ایران در حوزههای فنی و مهندسی به خوبی درخشیدهایم اما در زمینه علوم انسانی مشکل داریم لذا باید حلقههای مفقوده را شناسایی و برطرف کنیم. نکته بع این است که بیتالغزل علوم انسانی غربی، در تئوریها و رهیافتهاست. گاهی یک تئوری در علوم انسانی غربی پنجاه صفحه بیشتر نیست اما پنجاه سال روی آن کار کردهاند و حتی بسیاری از آنها اعتراف دارند که این دستاوردها در اصل متعلق به دنیای شرق یا جهان اسلام است.
وی افزود: چهارصد سال است که در علوم غربی، رهیافت پوزیتیویستی حاکم است و خدشهای به آن وارد نشده است بنابراین لازم است هستی شناسی علوم در جهان اسلام با آنها تفاوتهایی داشته باشد و رهیافتهای دیگری برای خود، متناسب با زیست بوم ایرانی و اسلامی تعریف کنیم. بنده در سال ۱۳۹۲ رهیافت بومیسازی علوم سیاسی را تدوین کردم تا به نوبه خودم نقشی در این زمینه ایفا کنم. بنده آنجا از بومیسازی یاد کردم اما بعداً متوجه شدم که این خطاست چراکه اینگونه برداشت میشود که ما میخواهیم صرفاً داشتههای غربی را بومیسازی کنیم لذا در ویراست جدید از بومیگری سخن گفتهام که هم جنبه ایرانی و هم اسلامی را شامل میشود.
لزوم پاسخگویی به سؤالات بر اساس ارزشهای دینی
دکتر برزگر در ادامه با اشاره به اینکه مردم ما مسلمان هستند و انگارههای اسلامی در ذهن آنها وجود دارد، گفت: بر این اساس مردم از خود رفتارهایی را بروز میدهند لذا باید بر اساس واقعیتهای اسلامی و ایرانی دنبال پاسخ برای سؤالات خود در علوم انسانی باشیم. ما در حوزه علوم با سه امر مواجه هستیم که یکی از آنها امر مادی است یعنی چیزی خارج از ذهن ما وجود دارد. در این زمینه با پوزیتیویستها مشکلی نداریم. امر دوم قید انحصار در امر معنایی است و اما سومین بخش، امر متعالی و معنوی است و رهیافت بومیسازی بیشتر در این بخش تعریف میشود.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی تصریح کرد: نکته بعدی اینکه در جهان غرب، هر رهیافتی، در درون خود نظریاتی دارد و مثلاً رهیافت گفتمان، دارای نظریاتی همانند نظریه لاکلائو و موف، فرکلاف، فوکو و ... است و با نظریات زیادی مسائل علوم انسانی در غرب را حل میکنند. بنابراین باید نسبت به رهیافتهای غربی حساس باشیم اما میتوانیم با نظریات به شکل ملایمتری برخورد کنیم و مثلاً در زمینه لیبرال دموکراسی، رهیافت لیبرالیسم را نمیپذیریم اما نظریه دموکراسی را پذیرفتهایم.
وی بیان کرد: نظریههایی که در غرب وجود دارند حقیقتاً گنجینه ارزشمندی هستند و باید با دیده احترام به آنها نگاه کرد به شرطیکه نسخه سیاستی به ما بدهند و در واقع این نظریهها را استخدام کنیم و از نیروی آنها برای حل مسائل ایرانی بهره ببریم اما باید از مناظر مختلفی دنبال بومیگری و اسلامیسازی هم باشیم. دیدگاههای مختلفی در زمینه نحوه مواجهه با نظریات غربی وجود دارد که یکی از رویکردها نسبت به نظریهها، کاربست نظریه واحد بدون جرح و تعدیل است. در اینجا باید در تحول علوم انسانی به مطالعات میانرشتهای هم توجه شود. حالت دیگر کاربست نظریه واحد با جرح و تعدیل است. در اینجا شبهه ایجاد میشود که اگر جرح و تعدیل شود دیگر نظریه نیست اما ما معتقدیم که نظریه همانند جعبه ابزار است و میتوانیم از بخشهایی از آنها استفاده کنیم.
امکان نظریهپردازی براساس آیات و روایات
دکتر برزگر گفت: حالت دیگر، نظریه ترکیبی است که میتواند ترکیبی از ده نظریه هم باشد. وضعیت دیگر توجه به چارچوب متغیرها برای حل مسائل داخلی است. حالت دیگر قیاس قبل از تجربه است که یک منطق عقلانی است. همچنین در زمینه مواجهه با نظریات غربی به نظام پرسشها اشاره شده است یعنی پرسشها را از نظریات غربی گرفته و جوابها را از متون دینی پیدا کنیم. سپس وارد دیدگاههای اسلامی میشویم که از جمله آنها مفهوم سازی قیاسی و استقرایی بر اساس آیات و روایات و استخراج گزارههای اسلامی در قالب تحلیل تک خطی است. در اینجا به نظریه اسلامی نمیرسیم اما گزارههایی را استخراج میکنیم که میتواند همانند آجرهایی برای ساخت نظریه اسلامی باشد.
عضو هیئتعلمی دانشگاه علامه طباطبائی در پایان سخنان خود گفت: حالت بعدی منطق امتدادی است که گزارههایی را از فلسفه اسلامی و توحید میگیرد و برای نظریهپردازی در علوم انسانی مورد استفاده قرار میدهد. رویکرد بعدی استعاره پروری است. استعارههای دیروز، تئوریهای امروز هستند و میتوانند در نظریهپردازی به ما کمک کنند. نکته پایانی این است که نباید تصور کنیم اگر از گزارههای آیات قرآن استفاده و نظریهای را ایجاد کردیم امکان باطل شدن آن نظریه وجود ندارد و مشکل از قرآن است بلکه اگر ابطال نظریه صورت گرفت مشکل از خود نظریهپرداز است و قدسی بودن قرآن سر جای خود میماند.
علوم اسلامی میتواند در روششناسی علوم انسانی نقش داشته باشد
مدیر حوزههای علمیه سراسر کشور در ادامه اظهار کرد: پس از نگارش تفسیر المیزان شاهد یک نقطه عطف تاریخی هستیم و اندیشه دینی و آیات قرآنی به مصاف پرسشهای نو آمد و علامه طباطبایی با بهرهگیری از پرسشهای جدید، ظرفیتهای ارزشمندی را از خود نشان داد و با بهره بردن از آیات قرآن آفاق نویی را پیش روی ما گشود. در علوم انسانی و اسلامی، تئوریها و نظریات متعددی وجود دارد و شاید بیش از ده نظریه وجود داشته باشد که تا پانزده نظریه نیز قابل افزایش است، اما تأثیر متقابل علوم انسانی و اجتماعی از یک سو و علوم اسلامی و حوزوی از سوی دیگر کمتر قابل مناقشه است. تأثیر علوم اسلامی و حوزوی بر قلمرو علوم انسانی در محورهای گوناگون قابل شرح است که به چند محور اشاره میکنم.
وی گفت: محور اول؛ علوم اسلامی میتواند در روششناسی علوم انسانی نقش داشته باشد. محور دوم؛ علوم اسلامی میتواند در مبادی و مبانی تأثیرگذار باشد و نگاه به هستیشناسی و حقایق عالم، که فراعلمی است، میتواند پارادایمهای علمی جدیدی را خلق کند. محور سوم در آیات و اغراضِ علم است. علمی که مسیری را برای خود تعریف میکند میتواند در این مسیر از معارف دینی بهره بگیرد. چهارم حضور مستقیم معارف اسلامی و اندیشههایی است که در علوم اسلامی تولید میشود و میتواند در زمینه نظریات علمی به داوری بنشیند و از منطق خود سخن بگوید. این تأثیرات متقابل هرگز به این معنا نیست که علم را نادیده بگیریم یا برخوردی سطحی، شعاری و نامناسب داشته باشیم، بلکه منطق ما قابل دفاع است. البته در جزئیات این تأثیر و تأثر و حدود و ثغور آن، دیدگاههای مختلفی وجود دارد که میتوان درباره آنها بحث کرد. موضوع این نشست چگونگی تحول در علوم انسانی است. اگر بخواهیم علوم انسانی خود را در جایگاهی قرار دهیم که پاسخگوی نیازها باشد، اقتضائات و شرایطی دارد که به برخی از آنها اشاره میکنم و یکی از شرایطِ ارتقای علوم انسانی و تحول مثبت، عمیق، سنجیده، دوری از سطحینگری در این علوم است.
مدیر حوزههای علمیه سراسر کشور تصریح کرد: در طول چهار دهه نهادهایی در حوزه و دانشگاه در بسط و توسعه علوم اسلامی تلاش کردهاند، اما اگر بخواهیم علوم انسانی را بر مبانی دینی استوار کنیم، باید ابتدا با رویکردی اجتهادی، تطوراتی را در حوزه علوم اسلامی رقم بزنیم. چند نکته مهم است که یکی از آنها در حوزه فلسفه اسلامی و امتدادهای آن است که مقام معظم رهبری چند بار به آن اشاره کردهاند، اما به هیچ وجه کافی نیست، بلکه زمانی میتوانیم به شکلی عقلانی و درست به این عرصه ورود کنیم که انواع فلسفههای مضاف را بشناسیم. در این زمینه علامه طباطبایی، مرحوم شهید مطهری و شهید صدر در پایهریزی فلسفههای مضاف و مرتبط با قلمرو علوم انسانی اقدامات ارزشمندی را انجام دادهاند که لازم است در مراکز حوزوی و دانشگاهی به شکل عمیق ادامه یابد.
لزوم گشودن بابهای جدید در فقه
آیتالله اعرافی تاکید کرد: نکتۀ دیگر در زمینه امتداد فقه معاصر و فقه نظام و فقههای ناظر بر قلمرو علوم انسانی است و در این باره در سخنرانیهایی به این بحث پرداختهام و نمونههایی را ذکر کردهام و معتقدم فقه ما زمانی میتواند به بخشهای ناظر بر علوم انسانی پاسخ دهد که بسط پیدا کند و این امر نیازمند آن است که حداقل ده تا بیست بخش دیگر در فقه ما براساس روش اجتهادی پایهریزی شود. این امر میسر است و در این زمینه در کشورهای اسلامی گامهایی برداشته شده، اما مهمترین نکتهای که برای پایهریزی ابواب جدید باید به آن توجه کنیم، حوزه فلسفی و کلامی و فقهی و حقوقی است.
وی افزود: محور دیگر حوزه علوم قرآن و تفسیر است و المیزان یک نقطه عطف تاریخی در نگارش تفسیر محسوب میشود و در دنیای معاصر اندیشه دینی و آیات قرآنی به مصاف پرسشهای نو آمد و علامه طباطبایی با بهرهگیری از پرسشهای جدید، ظرفیتهای ارزشمندی را از خود نشان داد و آفاق نویی را با بهرهگیری از آیات قرآن پیش روی ما گشود، اما وقتی میتوانیم به سمت علوم انسانی اسلامی حرکت کنیم که پس از گذر از تفسیر المیزان و شاگردان علامه، وارد مرحله نوینی با عنوان تفسیر موضوعیِ تخصصی و معطوف به قلمروهای علوم انسانی شویم، یعنی قرآن با نگاهی به تربیت، جامعهشناسی و امثال آنها تفسیر شود.
رسالت حوزههای علمیه
مدیر حوزههای علمیه سراسر کشور تصریح کرد: باید دو حوزه فلسفی و کلامی و فقهی – حقوقی را فربهتر کنیم. اگر قرار باشد این فربهی از منظر پاسخگویی به سؤالات انجام شود، در حوزه تفسیر و حدیث نیازمند پایهریزی گرایشهای جدید هستیم و شرط دیگر این است که همه این موارد ما را به نظامسازی برساند. این رسالت بر دوش حوزههای علمیه است و به رغم تلاش در چند دهه اخیر همچنان کاستی داریم و باید در برابر نیازهای جامعه اسلامی هم مطالبهگر و هم پاسخگو باشیم. امیدواریم رابطه صمیمی حوزه علمیه و دانشگاه ادامه یابد و در پرتو تقویت این ارتباط به توسعه مرزهای علوم انسانی اسلامی بپردازیم و همه این اقدامات باید در خدمت به مردم عزیز و شریف باشد.
نظر شما :